هم خانواده

ژرف انديشان ششم

هم خانواده

۲۵۲ بازديد

در عربي به كلماتي هم خانواده مي گويند كه از يك ريشه گرفته شده باشند و حرف هاي اصلي آنها پشت سرهم بيايند.

مانند : رابط - مربوط - ارتباط - ربط

عجله - عجول - عاجل و تعجيل

تدريس - دروس - مدرس - درس

عامل - معمول - عمال - عمل

تعليم - عالم - معلم - معلوم

نظر - ناظر- منظور- منتظر- انتظار- منظره - نظارت

نكته : كلمات هم خانواده درعربي از نظر معني به هم نزديك هستند و دربيشتر مواقع  سه حرف مشترك دارند .

كلمات هم خانواده در فارسي : ملاك هم خانواده بودن در فارسي بن ماضي و مضارع است .

كلمه هايي كه بن ماضي و مضارع يكساني داشته  باشند با هم هم خانواده هستند .

مانند : دانش - دانا - دانشمند - دانا و نكته دان

نكته : بعضي از هم خانواده ها درزبان فارسي بن فعلي ندارند .

مانند : گل زار - گلستان - گل خو - گلدان - گلنوش - و گل رخ

هنرور - هنرمند - هنر دوست - هنري و باهنر

بن فعل : به جزو ثابت و اصلي فعل كه مفهوم انجام كار يا روي دادن حالتي را بيان كند بن فعل گويند .هرفعل داراي دوريشه يا بن است كه عبارتند از :

بن ماضي : براي پيدا كردن بن ماضي بايد تصور كنيم كه آن فعل ديروز انجام شده است .سپس شناسه را از آخر آن فعل حذف مي كنيم و به باقي مانده ي كلمه بن ماضي مي گويند :

مي روي __________ من ديروز رفتم .( م را حذف مي كنيم .____ رفت (  بن ماضي )

مي زني_______ من ديروز علي را زدم ( م را حذف مي كينم )  _____ زد ( بن ماضي )

بن مضارع : براي پيدا كردن بن مضارع آن فعل را به صورت امري يا دستوري بيان مي كينم سپس حرف ( ب ) را از ابتدا بر مي داريم . به آن چه باقي مي ماند بن مضارع مي گويند.

مي خوانند _____ بخوان ( ب را حذف مي كينم ) خوان ( بن مضارع )

مي گويند ________ بگو ( ب را حذف مي كينم )  گو ( بن مضارع )

هرچند براي كسي كه به دو زبان چيره نيست  كار دشواري است ولي راه هاي ساده اي هم وجود دارد كه دانستن آنها جالب است.

واژه هاي فراواني از زبان عربي وارد زبان فارسي شده است كه صد هزار از اين واژه ها در فارسي كاربرد دارند . اگر

بخواهيم تعداد واژه هاي دخيل ( لغاتي كه از زبان بيگانه وارد زبان فارسي شده اند ) را در زبان فارسي بنويسيم آمار تقريبي اين است : عربي 40 درصد ( تا 60 درصد هم گفته اند ) ، واژه هاي فرانسوي ، انگليسي ، تركي و... 10 درصد ، فارسي 50 درصد .

راه هاي زيادي براي شناخت كلمات عربي وجود دارد كه به مهم ترين آن ها اشاره مي كنيم :

بسياري از اسامي عربي جمع مكسّر دارند . مثل علم ( علوم ) ، سِر ( اسرار ) ، محفل ( محافل ) ، كتاب ( كُتُب ) ، جِرم ( اجرام ) ، حاشيه (  حواشي ) و ...

از ميان 32 حرف الفباي فارسي برخي حروف تنها ويژه واژه هاي عربي است .

حرف (ث) : هر واژه اي كه داراي  ث  است بي گمان عربي است و ريشه ي فارسي ندارد . جز (كيومرث: مرد دانا يا گاو مرد) ، ( تـَهمورث : دارنده ي سگ نر قوي ) و واژگان لاتين مانند بلوتوث يا نام هايي مانند ادوارد ثورندايك و ... كه كاملا آشكار است نام هاي لاتين هستند نه عربي يا فارسي.

حرف (ح) : هر واژه اي كه داراي حرف  ح  است بي گمان عربي است و ريشه ي فارسي ندارد. غير از كلمه ي حوله كه درست آن هوله است وبه گمان نزديك به يقين ريشه ي تركي دارد و به معني ( پُرزدار ) است .  عرب به هوله (حوله) مي گويد : مِنشَفة در سعودي / خاولي يا خاولية و بَشكير در عراق / بِشكير  يا فوطة در سوريه .واژه حول و حوش هم به گمان بسيار فارسي و درست آن هول و هوش است . كردهاي فهلوي يا فَيلي هنوز به خانه مي گويند هاوش كه با house  در انگليسي همانندي دارد.

حرف (ذ) : هرچند در فارسي كهن تلفظ اين حرف مانند تلفظ عربي آن وجود داشته اما امروزه ديگر هيچ ايراني اي ذال را ذال تلفظ نمي كند بلكه  زاء تلفظ مي نمايد .بيش از 95% واژه هاي داراي ذال ريشه ي عربي دارند مگر واژه هايي مانند گذر ، گذراندن ، گذشتن ، پذيرش ، پذيرفتن ، آذين، گنبذ (امروزه گنبد خوانده مي شود.)ذانستن ( كه امروزه دانستن تلفظ مي شود. اما كردها ، لَكها و برخي ديگر از اقوام ايراني  ذانستن را زانستن تلفظ مي كنند. مانند تالشي ها كه به (مي دانم) مي گويند ( زُنُـمzonom) و كردها مي گويند ( اَزانِـم  يا  زانِـم يا مَزانِم يا دَزانِم )

حرف(ص) : هر كلمه اي كه  صاد دارد بي شك عربي است مگر عدد شصت و عدد صد كه عمداً غلط نوشته شده اند تا با انگشت شست و سد روي رودخانه اشتباه نشوند.

صندلي نيز بي جهت با صاد نوشته شده و البته عربي شده ي چَندَل است. عرب به صندلي مي گويد كُرسي ، مَقعَد و در گويش محلي عراق و سوريه اِسكَملي .

صابون هم در اصل واژه اي فارسي است و درست آن سابون است و اين واژه از فارسي به بيشتر زبانهاي جهان رفته مثلاً soap در انگليسي همان سابون است . ما سابون را به صورت معرَّب صابون با صاد مي نويسيم.اصفهان نيز معرّب يعني عربي شده ي اَسپَدانـه يا سپاهان است.

حروف ( ض/ظ /ع ) :  بدون استثنا تنها ويژه واژه هاي داراي ريشه ي عربي است و در فارسي چنين مخارجي از حروف وجود ندارد .  به ويژه ضاد تا جايي كه عرب ها به الناطقين بالضاد معروفند زيرا اين مخرج ويژه عرب است نه ديگر مردمان نژاد سامي.

حرف (ط) : جنجالي ترين حرف در املاي كلمات است . مخرج طاء تنها ويژه واژه هاي عربي است و در فارسي ط نداريم و واژه هايي كه با  ط  نوشته مي شوند يا عربي اند و يا اگر عربي نيستند غلط املايي هستند . مانند طهران ،طالش، اصطهبان ، طوس كه خوشبختانه امروزه ديگر كسي تهران ،تالش ، استهبان و توس را ديگر نادرست نمي نويسد. اما بليت واژه اي فرانسوي است . تاير tire واژه اي انگليسي است . اتاق مغولي است . تپش فارسي است و دليلي ندارد كه آن ها را نادرست بنويسيم و امروزه ديگر اين واژه ها را درست مي نويسند مگر كساني كه با ريشه واژه ها آشنا نيستند.

حرف ( ق ) :  نيز در مرتبه دوم حروف جنجالي است . در فارسي قاف نداريم  غ  داريم . قاف ويژه واژه هاي عربي در 90 درصد موارد است واژه هاي  عربي داراي ريشه ي اغلب سه حرفي و داراي وزن و هم خانواده اند مانند: قاسم ، تقسيم ، مقسِّم ، انقسام ، قَسَم ، قسمت ، اقسام ، مقسوم ، قسّام ، منقسم و تشخيص واژه ي عربي الاصل داراي قاف كار ساده اي است . اما ديگر كلمات قاف دار يا تركي اند و يا مغولي . مانند قره قروت: كشك سياه / قره قويونلو : صاحبان گوسفند سياه/ قره گوزلو: دارنده ي چشم سياه / قزل آلا : ماهي طلايي.

كلماتي مانند آقا ،قلدر ، قرمساق  نيز مغولي اند.  كلمه قوري نيز روسي است اصلاً قوري ،كتري ، سماور ، استكان همه واژه هاي روسي اند و اينها زمان قاجاريه و در دوره صدارت اعظمي امير كبير وارد ايران شدند . كلماتي مانند قند و قهرمان و قباد معرب  كند كهرمان و كَواذ هستند همان گونه كه كرماشان يا كرمانشاه را عرب قرماسان يا قَرمسين تلفظ مي كرده اما امروزه ما ايرانيان كرمانشاه يا كرماشان را قرماسان يا قرمسين تلفظ نمي كنيم  اما كواذ را قباد مي گوييم و اين تأثير زبان عربي بر فارسي است.

حروف چهارگانه ( گ / چ/ پ / ژ )  : نيز در عربي فصيح يعني نوشتاري وجود ندارد. و هر كلمه اي كه داراي يكي از اين چهار حرف است حتماً عربي نيست و به احتمال بسيار ريشه ي فارسي دارد . مانند منيژه ، مژگان ، ژاله ،پروين ، پرنده ، گيو، گودرز ،منوچهر ، پريچهر  و ... البته اغلب چنين است و موارد اندكي نيز امكان دارد از ديگر زبانها باشد مانند پينگ پونگ كه چيني است . يا چاخان و خپل كه مغولي اند . اشتباه نكنيد چاخان تركي نيست . مغولي است زيرا در تركي به دروغ  مي گويند  يالان .يا پارتي partyكلمه اي انگليسي است و  آپارتمان واژه اي فرانسوي است.

شايد بپرسيد پس ساير حروف مانند  الف ب ت ج د ر ز س ش ف ك ل م ن و ه ي  چگونه هستند ؟ پاسخ شما اين است كه اينها حروف مشترك در سراسر زبانهاي جهان است . هرچند برخي اقوام بعضي حروف را ندارند و به گونه ديگر ادا مي كنند . مانند حرف  ر  كه در فرانسه  غ گفته مي شود  و يا همين  ر  در چين  ل   خوانده مي شود .

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.