معني درس ششم : اخلاق پسنديده فارسي

۵,۸۴۰ بازديد

درس ششم : اخلاق پسنديده

آداب طعام خوردن

اوّل دست و دهان پاك كند ، آن گاه به كنار خوان حاضر آيد و چون بر خوان بنشيند ، دهان فراخ باز نكند و لقمه بزرگ نگيرد ، بلكه اعتدال نگاه دارد و به طعام نظر نكند و طعام نبويد و نگزيند و اگر طعام اندك بود آن را به ديگران اثار كند و در لقمه ي ديگران نظر نكند و پيش از ديگران دست باز نگيرد ، بل اگر سير شده باشد ، تعللي مي آورد تا ديگران نيز فراغ شوند و اگر درميان طعام به آب حاجت افتاد ، به شتاب نخورد و آواز از دهن بيرون نيارد و چون خلال كند ، اگر درميان جمعي بود ، در خلال كردن توقف كند .

در هنگام غذا خوردن ابتدا فرد بايد دست و دهان خود را بشويد و بعد در كناره سفره حاضر شود ، لقمه هاي خود را بزرگ نگيرد تا دهانش را بيش از اندازه باز نكند بلكه لقمه هايش در اندازه متوسط باشد و در غذا به دقت نگاه نكند و غذارا بو نكند و قسمت هاي خوب غذارا تنها براي خودش نگذارد و اگر غذا كم است طوري غذا براي خود بكشد كه به ديگران بيش از او برسد و در لقمه هاي دگران دقيق نشود و قبل از ديگران دست از خوردن بر ندارد حتي اگر سير شده است آرام غذا خوردن را ادامه دهد تا ديگران نيز غذاي خود را تمام كنند اگردر بين غذا خوردن به آب احتياج پيدا كرد ، آب را آهسته بخورد و و هنگام خوردن غذا و نوشيدن آب از دهان خود صدا خارج نكند و اگر خواست از خلال دندان استفاده كند دقت كند كه اين كار را دربين جمع انجام ندهد .
آداب سخن گفتن .
آدمي بايد بسيار نگويد و سخن ديگري به سخن خود ،قطع نكند و چيزي را كه غير از او پرسند ، جواب نگويند .اگر كسي به جواب مشغول شود و او به جوابي بهتر از او قادر باشد ، صب كند تا آن سخن تمام شود . سخني كه به او مي گويند، تا تمام نشود به جواب مشغول نگردد .از غيبت ودروغ گفتن خودداري كند .بايد كه شنيدن او از گفتن او بيش تر بود، از حكيمي پرسيدند كه چراشنيدن تو از گفتن تو زيادت است ؟ 
گفت : زيرا كه مرا دو گوش داده اند ويك زبان ، يعني دو چندان كه مي گويي ، مي شنو .

انسان نبايد زياد سخن بگوييد و سخن ديگران را با حرف خود قطع نكند وجز زماني كه از او چيزي مي پرسند پاسخ ندهد . اگر كسي در حال پاسخ به سوالي است و او جواب را بهتر بلد است صبر كند تا شخص اول صحبت را خود را كامل كند . وقتي چيزي به او مي گويند صبر كند تا سخن گوينده تمام بشود بعد پاسخ بدهد . غبيت نكند و دروغ نگوييد . بايد بيشتر از آنكه حرف مي زند گوش كند . از حكيمي پرسيدند چرا تو بيشتر از آن كه حرف بزني گوش مي كني 
گفت : چون به من دو گوش و يك زبان داده اند و اين به اين معني است كه دوبرابر آن كه حرف ميز ني گوش كن .

دادند دو گوش و يك زبانت ؛ ز آغاز .... يعني كه دو بشنو و يك بيش مگوي 
از ابتداي آفرينشت به تو دو گوش و يك زبان داده اند و اين به آن معني است كه دوبرابر آن مقداري كه حرف ميزني گوش كن .
(خواجه نصيرالدين توسي ، اخلاق ناصري ، با اندكي تغيير )

زيان هاي زبان 
بدان كه آفات زبان بسيار است و زيان هاي آن بيشمار ؛ از اين است كه ثواب خاموشي و فوايد آن بينهايت بود .و هركه خاموشي اختيار كند ، رستگار شود . و از رسول – صلي الله عليه وآله - پرسيدند كه كدام عمل فاضل تر؟زبان از دهان بيرون آورد و انگشت بر آن نهاد ، يعني خاموشي ! و فر مود كه بيشتر خطاهاي فرزندان آدم در زبان وي است . وگفت هر كه به خداي تعالي و به قيامت ايمان دارد ، بايد كه جز از سخن خير نگوييد يا خاموش نشيند .

آگاه باش كه آسيب هاي زبان بسيار است و ضرر هاي آن بي شمار است . به همين دليل است كه ثواب سكوت و فايده ي هاي آن بسيار زياد است .هركسي كه سكوت كند رستگار مي شود . و از پيامبر اكرم - سلام خدا بر او خاندانش – پرسيدند كه چه كاري از همه كار ها بهتر است ؟ زبانش را از دهان بيرون آورد و انگشت خود را بر آن گذاشت ، يعني سكوت و فرمود كه بيشتر اشتباهات انسان ناشي از زبان اوست . گفت هركس كه به خداوند بلند مرتبه و روز قيمات باور داشته باشد بايد كه هميشه سخناني كه مي گوييد راست باشد و يا اينكه سكوت كند . 
(ملّاادهم عزلتي خلخالي ، لطائف المواقف ) 

خود ارزيابي 
1- چند مورد از آداب طعام خوردن را بيان كنيد؟ 
شستن دست دهان قبل ازغذا خوردن . لقمه بزرگ بر نداشتن . بو نكردن غذا . بي صدا غذا خوردن .استفاده نكردن از خلال دندان در جمع .
تمام نكردن غذا قبل از ديگران . اگر غذا كم بود طوري غذا بكشد كه به ديگران بيشتر برسد .

2- چرا كسي كه جواب بهرتي مي داند بايد صبر كند تا پاسخ ديگران تمام شود ؟
چون بايد احترام كسي كه سخن مي گوييد را نگه داشت .
3- چرا بيشتر خطاهاي فرزند آدم در زبان اوست ؟ 
زيرا از قديم گفته زبان كوچك است اما گناهانش بزرگ . گناهاني چون غيبت ، تهمت ، دروغ گويي ،توهين ، خبر چيني و .... با زبان انجام مي شود .
معني ابيات 
شير خدا 
علي آن شير خدا شاه عرب .............. الفتي داشته با اين دل شب 
حضرت علي كه داراي لقب اسدالله است در راه خدا مانند شير شجاع مي جنگيد و در ميان اعراب برترين مرد بود با تاريكي شي انس داشت .
شب زاسرار علي آگاهست ................دل شب محرم سّر الله است .
شب از راز هاي علي آگاهي دارد تاريكي شب محرم رازهاي الهي است 
شب شنفته است مناجات علي ...............جوشش چشمه ي عشق ازلي 
شب دعاها و راز و نياز هاي علي با خداوند را شنيده است كه مانند چشمه اي هميشگي در وجود او مي جوشيده است .
كلماتي چو دُرّ آويزه ي گوش ............ مسجد كوفه هنوز مدهوش 
كلماتي كه آن حضرت را را بايد چون گوش واره به گوش آويزان كرد وهميشه در ذهن داشت كلماتي كه از خوبي آنها هنوز در گوش مسجد كوفه مانده و اورا از خود بي خود كرده .
فجر تا سينه ي آفاق شكافت ......... چشمه بيدار علي ، خفته نيافت .
خورشيد از افق بالا آمد و تا وسط آسمان رسيد و چشم علي همچنان بيدار است و خواب به آن نرسيده است .
ناشناسي كه به تاريكي شب ........ مي برد شام يتيمان عرب .
كسي چهره ي خود را مي پوشاند تا ناشناس بماند وكسي اورا نشانسد و در همان حال براي يتيمان عرب شام به در خانه هايشان مي برد .
عشق بازي كه هم آغوش خطر ........ خفت در خوابگه پبغمبر .
عاشقي كه به عشق الهي خطر كرد و شب به جاي پيغمبر در رختخواب او خوابيد .
آن دم صبح قيامت تاثير................. حلقه ي در ،شد از او دامن گير 
در آن سحر گاه كه به شهادت رسيد و عظمت شهادتش مانند قيامت بود 
حلقه ي در دامن او را گرفت تا به مسجد نرود .
دست در دامن مولا زد در............. كه علي بگذر و از ما مگذر 
در دست به دامان علي شده و از او خواهش كرد كه صرف نظر كن و از من عبور نكن و به مسجد نرو .
شب روان ، مست ولاي تو علي .......... جان عالم به فداي تو علي 
شب زنده داران عبادت كننده بي خود شده ولايت تو هستند .جان همه عالم به فداي تو بشود علي .
بخوان وبينديش 
«سعدي » مي گويد « وقتي به جهل جواني بانگ بر مادرم زدم ، دل آزرده به كنجي نشست و گريان همي گفت : مگر خردي فراموش كردي كه درشتي مي كني » 
سعدي مي گوييد : در جواني از روي ناداني با مادرم بلند صحبت كرد ، مادرم دلش رنجيد و در گوشيه اي نشت و با گريه به من گفت : مگر كودكي خودت رافراموش كردي كه با من بدرفتاري ميكني و با تندي حرف ميزني .
گر از عهد خرديت ياد آمدي .......... كه بيچاره بودي در آغوش من 
چنانچه زمان كودكيت را كه ناتوان بودي و من تو را در آغوش مي گرفتم و مواظبت مي كردم به يادمي آوردي .
نكردي بر اين روز بر من جفا ............. كه تو شير مردي ومن پير زن 
اكنون كه تو مانند شير قوي شدي و من پيرزني ضعيف به من ستم نمي كردي و بامن بد رفتاري نمي كردي .
« محمود پوروهاب ، مرام خوبان » 

معني واژه ها



آداب =جمع ادب / خوان =سفره / فراخ =زياد - وسيع /اعتدال =ميانه روي / نظر نكند =نگاه نكند / نگزيند =دست چين نكند – انتخاب نكند / تعلّل =درنگ / ايثار كند =ببخشد / فراغ =آسوده / حاجت =نياز /زيادت =بيشتر / مي شنو =بشنو / آفات =جمع آفت ثواب = كارخوب / خاموشي =در اينجا سكوت / فوايده = جمع فايده /اختيار كند = انتخاب كند / فاضل تر = برتر / تعالي = بلند مرتبه / الفت =دوستي - انس مَحرَم = رازدار / ازلي=بي آغاز / دُرّ =مرواريد / آويزه = آويخته / مدهوش =سرگشتهفجر =طلوع / آفاق =كناره هاي آسمان / خفته =خوابيدهشب روان =شب زنده داران بر اي عبادت / وِلا =محبت -ولايت/الله اكبر =خدابزرگتر است / ابهت=شكوه - عظمت / شأن = مقام مقرر داشته =لازم شمرده – تعيين كرده / اُ ف =صداي كه براي ابراز نا رضايتي گفته مي شودمانند آه / بانگ =فرياد كريمانه = با بخشندگي / پاس =در اينجا به معني سپاس ارائه =نمايش تواضع =فروتني / آزرده = رنجيده خردي =كوچكي / درشتي = تندي كردن /جهل = ناداني جفا =ستم

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.