واشكافي حكايت « عمر گرانمايه »

۱,۴۲۳ بازديد

 چهارشنبه 8 ارديبهشت 1395 :: نويسنده : ششم دبستاني ابراهيمي
دو برادر بودند كه يكي خدمتگزار پادشاه بود و ديگري با زحمت و نيروي بازو روزي خود را در مي آورد. يك بار برادر ثروتمند به برادر فقير گفت: چرا خدمت پادشاه را نمي كني تا از سختي و زحمت كار كردن رها شوي؟
برادر فقير گفت: تو چرا كار نمي كني تا از خواري و حقارت خدمت كردن رها شوي؟ زيرا افراد فرزانه گفته اند: اگر نان خود را بخوري و گوشه اي بنشيني از اين كه كمربندي از جنس طلا ببندي و خدمت ديگران را كني بهتر است.

«به دست آهن تفته كردن خمير                                به از دست بر سينه پيش امير» (يك جمله)
معني: آهن بسيار داغ و مذاب را با دست خمير كني بهتر از اين است كه در پيش پادشاه دست به سينه باشي و خدمت كني.
تفته: بسيار داغ
دست بر سينه: حالت تعظيم كردن
آرايه: كنايه (دست بر سينه پيش كسي بودن كنايه از تعظيم و خدمت كردن است.)

«عمر گران مايه در اين صرف شد                                 تا چه خورم صيف و چه پوشم شتا» (سه جمله)
معني: عمر با ارزش من صرف اين شد كه در تابستان چه بخورم و در زمستان چه بپوشم؟
گران مايه: با ارزش
صيف: تابستان
شتا: زمستان
آرايه: تضاد (بين صيف و شتا)

«اي شكم خيره به ناني بساز                                 تا نكني پشت به خدمت دوتا» (سه جمله)
معني: اي شكم گستاخ به يك لقمه نان قانع باش تا مجبور نباشي در مقابل ديگران خم نشوي و تعظيم كني.
خيره: گستاخ، لجباز
پشت: كمر
دوتا: خم
آرايه: كنايه (پشت به خدمت دوتا كردن كنايه از تعظيم كردن است.)

نوع مطلب : فارسي ششم دبستان، 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.